امشب باز ماه آبستنِ عشق است
ابری گریه می کند و خاکی می خندد
من مانده ام و چند کتاب و...
شاید زمین جای دیگریست
رها ط
مثالِ تنت مستعمل نبوده بوی کهنه نمیدهد
گلویت را صاف کن
تفاله ی هوس را به صبر بخوان
بروز از هر نظرممنوع را ، بکوب بر سرِ وجدان
تَنَش را در هرزگی بغلطان
دست بده... تا از دست بدهد
محارب شو... نجابتِ مزمِنَش را تا ته بنوش
تفاله ی اشکهایش را نشخوار کن
ضایعات را تف کن روی اعتمادی که
گوشه ی تیمارستان
شعر می گوید
رها ط