شعر
بنگر
آزاد باش
من زنم
باید ندانم
باید
در اوج شعور , حماقت
محبوس در حبابم
شادی آزادی تن زن برای تو
غم دستانی پاک سرپوش برای تنم
مرا عمری او را شبی بنگر هر دو
نالان