...تکین بانو...

مجموعه اثار ادبی رها طاهری

...تکین بانو...

مجموعه اثار ادبی رها طاهری

روزگار


 دیگر  ،  کلاهم را که بالاتر می گذارم 


  به قبای آسمان بر می خورد


 ابر ها را شانه می زند  


ستاره ها را فوت می کند 


 فردا ها را قرقره می کند 


 و تف


بر روزگاری که 


        من در این اتاق      بی جاده ی دستانت 


می جَوَم 





رها ط 

لبخند




دیوانگی


دلیلی جز تو نداشت


تاریخ اخمت را اعدام می کند


تیمارستان تعطیل می شود


در را که می بندند


من می مانم و تو


و خدایی که آه های مردم  ،  روی دستش     باد کرده است ...


رها ط 

من

اشک می شوی بر قلم              


تَر شعری می شود


مرد بارانی  ،  من 


تکیه بر دریا دارم


گاهی مرا حل می کند


من  ، رهایم در بند


آسمانِ تنت  ،زیرِ زمین است 


فقط او می داند   ،    تو کجایی...


با دستانی که   ، هم می زند دنیا را ...




رها ط 

تبر




 طبیب ِ  درد های بی درمانِ  حوّا


  سرگیجه ی ساعت پیر دیواری را به من بسپار 


 کمی آلزایمر مرغوب به من تزریق کن


 ندانم چشم های سیاهی که 


سیاه کرد روزگارم را 


ندانم تبر داد به دستانم ...       چشمانت



رها ط

گود




چشمانم گود رفته است 
با نبودت کشتی می گیرد
 آن رویت  زنگ می زند
فرار می کنم  
 از آهنگ هایی که 
 ریخته اند در خیابان 
از صندلی ماشینت که  
 دهانش را باز کند  
 فرو می روم در جیب چپ پیراهنت 
فرار می کنم از تو 
از منی که در ذهنت ، من نیست  
هر روز سیاست می کِشد 

حواس برایت نگذاشته است 
برچسب رویش را درست بخوان 
تاریخ انقضایش خیلی وقت است شلیک شده  به قلب شب 
   ماه را نمی بینی ؟  

  به جرم قتل عمد اعدام شد  
 
فرار می کنم 
از منی که دیگر من بشو نیست
پشت درخت دستانت ، یک جای امن 
بغضم منفجر می شود
 آمبلولانس در ترافیک بخارپز می شود 
آن رویت را از قلبم در می آورم 
روی تخت در بیمارستان  دستهایت را فشار می دهم
 
           (تورو خدا بمون ، بخاطر من قوی باش ، نذار اون یکی برنده شه ، قوی باش ) 

دکتری هراسان شنا می کند:  
عشق زیادی از دست داده است 
بیماری خاص یا حساسیت داروویی؟؟؟
-ندارد فقط آن رویش زنگ زده است ...
عشق از دستاند می چکد 
اتاق عمل دندان هایش را به هم می کشد
دکتر امید را بیرون می اندازد 
جاده سیر می شود 

(ما همه تلاشمونو کردیم ولی متاسفانه اون روی بیمارو از دست دادیم  ... یکم عشق تو رگاش باقی مونده بود که به اون یکی تزریق کردیم اما عدل و خنده و درک کاملا از بین رفتن ... تنها چیزایی که داریم یه منطق یه طرفست و مقدار زیادی درد و بی حوصلگی) 

به دیدارت می آیم 
بال هایم را فراموش کرده بودی 

   (اینا چین دیگه)

    (-بیا مال تو) 

زخم عمیقی که پر از باروت است را نمی بینی 

چشمهایت هنوز بی نظیر است...

 خنده ای سر می دهی  ، خنده ام سر می دهد  ، نجابت تن می دهد
بال ها را از پنجره به بیرون می اندازی تا   پرواز  کنند...
 لبخندِ لبانت راه شیری را آسفالت می کند، اشک هایم را ایزوگام می کند...
 
اما یک عمر
 مرخصی لازم دارد 

حبابی به من می دهی،  
تا آخرِ عمر از آنِ من است

کودکانه می خندم 
حباب را مار زبانت نیش می زند
 زخم ، غم ، اشک  را حاوی است 

اشک ها می رقصند ،  لبخند... 
تشکر را آه می کشم 
خواهش می کنی 
که بمانم 
آن رویت را بخاطر می آورم 
 هنوز به او مدیونم 
کافی شاپ خوبی سراغ داری 
که زهر مار های خوبی دارد 
روبرویم می نشینی 
مرا بجای من نیش می زند
عقربِ واژه هایت

در زبانم یک مورچه ی کوچک قایم کرده ام 
گاهی افکارت را گاز می گیرد
زخم زبانم را دیدی اما
عینکتان را اشتباه زده بودید 
سوزن در دست  مادر بزرگت  فرو  می رود 

می مانم 
خنده هایم را بسته بندی می کنیم 
به پشت ماه می اندازیم 
خدا پیدایش می کند 
به من پشت می کند و کمی ، به زمین تزریق می کند 
لبخندت در می زند 
صندلی زیبا یش را فراموش کرده 
 چال ِ روی ِ گونه ات را ، می برد 

دلم را گرم می کنم    شیر اشکم را باز می کنی    عشق را حمام می کنیم 
می گویم : نفس کم می آورد 
می گویی: مانند تو عجول نیست،  عشق است ،  عشق ...     نمی میرد...! 
سیلاب شد     غرق می شدم که      کفشت را گرفتم
روی آب ماندیم

نفسش گرفت 
قفسه ی سینه اش را فشار دادم 
بغض ها را بیرون داد 
بهتر شد 

مغرور شدی که عشقت آبشش دارد و مرا انتخاب کردی !!!!!
کسی که عشقش خفه می شود ...!!!

منت ها سرم می گذاری
گردنم کج می شود
دیر می شود
ماهی ها خود کشی می کنند 
کوسه اعتصاب غذا می کند 

اما
 من شیر اشکت را باز نکرده بودم 
عشق ِتو هم

نفس می کشد

شش دارد

ویک پایش از آن یکی
کوتاه تر است

چند روز بعد 
مادرم می پرسد چشمانت گود رفته است ؟ کی باز می گردد؟
غم ها را از دور دهانم پاک می کنم 
می بوسمش

دروغ را شلیک می کنم

(خیلی زود بر می گرده )

افق پاره می شود
خورشید متولد...

زنگ در گردن گوسفندی 
تاب بازی می کند



رها ط