دیگر ، کلاهم را که بالاتر می گذارم
به قبای آسمان بر می خورد
ابر ها را شانه می زند
ستاره ها را فوت می کند
فردا ها را قرقره می کند
و تف
بر روزگاری که
من در این اتاق بی جاده ی دستانت
می جَوَم
رها ط
شروع خیلی خوبی داشت این شعر مرسی تکین بانو
مرسی از شما
دیگر ، کلاهم را که بالاتر می گذارم به قبای آسمان بر می خورد ابر ها را شانه ستاره ها را فوت فردا ها را قرقره می کند و تف بر روزگاری که من در این اتاق بی جاده ی دستانت می جَوَم
سلام دوست خوبم دعوتید به شعرهای مهدی آخرتی
ممنون از لطفتون
شروع خیلی خوبی داشت این شعر
مرسی تکین بانو
مرسی از شما
دیگر ، کلاهم را که بالاتر می گذارم
به قبای آسمان بر می خورد
ابر ها را شانه
ستاره ها را فوت
فردا ها را قرقره می کند
و تف
بر روزگاری که
من در این اتاق بی جاده ی دستانت
می جَوَم
سلام دوست خوبم
دعوتید به شعرهای مهدی آخرتی
ممنون از لطفتون